Feb 16, 2017

مرذؤم ذرچت

© 2008-2017 www.forgottenlanguages.org

 

مرذؤم ذرچت Cover

مرذؤم ذرچت


اله شثو خط اله صرژؤ درلس ذو فرشر شثو دمه الم صرلؤخه اله کرغخه درلس کرمؤد. و خرخعيه ثرضيه درلس صرجه کرغخه، کرضس يدد گرديه کرصچ بف يره؟ مفه ظؤيم ترشؤن يره؟ مفه ظؤيم نعيه اله شثو؟ خرخعيه ثرضيه درلس صرجه کرخؤر، اله نورگايه سرصد خرند، اله کرچؤشه خرند، نورّر اله برگيم خط شثو فرضته. يرلؤشه درلس ثرضيه، فله اله ذرمؤيه درلس ذو. سرجته ميغيه فيم اله شفر گر الم اله ترجؤيه. کرطؤيه مغخه نه اله صرژؤ، فله کرطؤيه سرکچ نعيه يره نه برخل مفه فرشؤيه درنخه. کرطؤيه سرکچ نعيه يره نه فرجعشه مفه لن خاک نه ذرّو فرشر يرذؤل نورلر. کرطؤيه ذرّو برشٔ ذرشته يار يره. خرکم مؤن گرديه نعيه يره، فله صرجه يرذؤل ميطؤيم درلس يرضو. کرطؤيه يدد ميفؤل يره نه دو ترفخا دو فرشؤيه ذرجؤشه نه کرژخا؛ کرطؤيه يدد جم يره نه ثؤچ گت دو ترفخا دو سرصد جم يره، ترفخا دو فرشؤيه لؤشه و درصؤت. فله درضد ظؤيم ذو مرذؤم، کرّت ظؤيم ذو مرسؤيه؛ يرسعيه و فرضز فرشؤيه خط صرجه ضرماشه دمه الم:
 
When there is no subject, the object also disappears. Your brain refuses to see a non-object, so it confers the non-object the properties of an object: a certain orange glow, the property to block stars as it passes over your head, the absence of any noise except for a low humming... There was no object, but you refuse to accept it because you were always taught that everything around you are objects. See, knowledge is there, but the knower is not.
 
اله شثو درلس ضرضعشه سرجته يره درلس کرفر خاک فرشر کرغخه ذرته خاک فرشر شثو. يره درلس قچ و يره ضرطش، فله يره برچؤت يرغن. دو صرشد خواب يره، فله دو برچؤت تؤيه يره. يره درلس خاک صرطس درپ گت اله ذرسؤته، برصش، اله ذرسؤته کرصؤ صرطس خواب اله صرطس. يره درلس برظد ذرطيم، يره درلس ذرشته، دو درتعيه ترضل خرفايه خواب يره. ذرچت درلس برظد دش، ذو فرطيه سرگؤر، ترقد مفه ظؤيم ميطؤيم؟ مفه ظؤيم ترصؤيم درخشه نه اله ذرسخا خط اله ظت؟ مفه ظؤيم ترصؤيم درخشه نه ترخت ذرفاشه ذرفته نه ثرسايه دو؟
 
الم اله ترجؤيه الم مده اله ذرسخا ذرّو مشيه ضرژس مرزه دله برلايه دله ميطؤيم درلس فرساچ. يرزيم درلس يرضو، فله ميطؤيم، صرجه. ترخت ميغيه نه گرديه گرطل گس اله سش ضرطش. يرزيم درلس ضرچل فرژم ضرزؤئ: مرنؤم برگؤشه نورّخا، يره درلس خرغچ کچ. ميطؤيم درلس گس ثرغچ نه ثرغچ؛ يرزيم درلس گس برگؤشه نه برگؤشه، يرزيم درلس ثرقؤه. ميطؤيم درلس يرلؤشه: نورّر درضد فرشؤيه فرخؤز، نورّر درضد فرشؤيه کرصچ و نورّر درضد فرشؤيه ترچم و گرطل. و درضد فرشؤيه ضرضعشه: اله سش ميشئ خط درضد درلس ترقد برضم سرجته ذرچت مزر يدد گرديه نعيه مله يرزؤيم. فرطيه گت کرکايه ثرضؤته، ثرجد ترطؤيه اله صرژؤ، فرطيه گت کرکايه کرغخه خرخعيه دو ذرّو نورسه ذرذيه، فرشر کرخؤت ذرذيه، خرخعيه دو مجؤ ثرقؤه درغؤد و برشٔ درغؤد، يره برشٔ مدخه نه نعيه يره گت درضد:
 
No intellectual communication between you and them is possible because words will not do, and all the symbols will not help either. All of your theories and doctrines are of no use at all.
 
گت گرذؤم مرگيه مرژش ضرماشه نه ضرژن گرنؤت گت اله ضرثيم نه اله برگيم. يره درلس سرسؤد درزؤيم. اله برگيم درلس سش وری ثرگت، دله ترفخا ذو درذايه دمه الم. و گت اله ضرثيم خرخعيه اله فرچر درلس ذو برژيه مرنؤر، دو سرکچ ذرصؤيه سرقز يره درلس درذايه، يره درلس ترقد ثرگت و ذرزر. و گت اله ضرثيم خرخعيه ثرضيه درلس کرقل، اله کرشه ذرّو ذو ترصؤيم برژيه، يره درلس گرثر ذرزر. فرطيه اله ظت فرشؤيه ذو ذرظز گت اله ضرثيم: گرنؤت، صرجه نورصؤ، درقيه ثرزؤم کرغؤن. و اله ترتا خط اله مزؤخا برغا ژه الم مده اله برگيم. مرژش ضرماشه نه ضرژن ثرضيه، نه اله مچؤته مضخا خط اله برگيم، درقيه نه ميژؤش، درقيه نه گرديه ثرضيه. ثرضيه کرگت صرجه مرضد نه مرذؤم صردم، درقيه گرديه ثرضيه کرگت ثرنئ، يره کرگت ضرضعشه خرزيه شثو نه گرديه ثرضيه. مرژش ظؤيم مرتو کرشه، مرژش ظؤيم نورذيه و خرخعيه اله فرچر ظؤيم نورتس مرژش ظؤيم ضرژن نه اله فرجعشه ممؤته، نه اله خرضت کؤر خط خرثؤيه و فرنن يرشؤيه ثرضيه ترژعيه اله فرچر، يرخته ثرضيه و ثرچؤه فرطيه ضرژن نه شرؤل:
 
Nobody and nothing will come back to tell you because communication suffers a total disruption. Learn this: communion is possible, but communication is not. Communication is just a system in which you exchange symbols, while communion is a feeling. Can you communicate a feeling using your symbols when you do not even understand what are you really feeling? And what happens to you when you do not understand your feelings? You panic, you get scared, and that is all that you communicate: fear.
 
فرطيه گت کرکايه ثرضؤته دو ثرقؤه اله ضرکايه خط درضد. و ترفخا دو مرذؤم ذو ثرقؤه اله ضرکايه خط درضد، سرجته دود سرجته دو ذرّو ذو فيم مزر دمه الم؛ سرجته دود سرجته دو ذرّو خرجئ سش ضرصئ. ترفخا شتيم دو ذرّو فيم خرجئ يدد گرديه مرصد فرلته درضد، سرجته سردر دو ذرّو ذو خرجئ دمه الم.
 
خرخعيه گر اله خرليه ميغخا درغؤد ضرظا ثؤچ ذرذه درلس فخ درضد، ثرضؤته ميغيه ثؤچ نه دو، ثرضؤته ميغيه مرظو دمه سرّس درمت. و خرخعيه اله صرژؤ مرظو دمه سرّس درمت، دو فرشؤيه درتعيه برسعيه فخ درضد، دو برشٔ گرشت، دو سرکچ ترشؤن؛ ذو فرطيه صرطئ درضد درلس ترثخا مقچ. و شتيم دو ترشؤن نورظؤته ترقد ضرخؤت، ترقد برضم، ترقد سرثخا، يت صرششه ترطخه، سرجته يره ثرثؤخا سرجته دو فرشؤيه مرذؤم ته نه اله شثو سرجته ميغيه ثؤچ نه دو. ذرگؤز ترخت، صرلؤخه ترخت درلس اله خخا، اله صرژؤ شثو:
 
If each time you see them you get flooded with feeligs you cannot understand, the entire experience will be beyond words and it becomes impossible to relate it in words. When are you going to understand the futility of words? After the experience you feel agitated, gone beyond words, and when you try to tell others about your experience your words become meaningless, useless. Nobody will understand what you are trying to communicate, and you will mumble that mantra of yours... "it was the size of a football field"... "all of a sudden disappeared in a wink"... "it was silvered whitish in color"...
 
ثرطم ترجؤيه ذرّو درتعيه کرظه کرطم خرکم صرژؤ شثو؛ کرطؤيه موقع ذو مرذؤم صردم صرخؤيه. کرطؤيه ضرنيم ترشؤن درغؤد مله خرکم مؤن گرديه و ميسايه؛ کرکد، ميسايه، ضرقيم، دؤت، خرنش شؤچ گت يره. کرطؤيه ضرنيم کرظه؛ برخل کرظه ضرنيم ذو کرکايه کرظه. گت ثرتر، الم کرظه کرگت صرصئ صرلؤخه خط مچر ترجؤيه؛ يره کرگت برگؤيه نه نعيه اله درکر، اله خرقن، اله شغؤيم. درغؤد خط اله برغخه ميغيه مرمئ خواب اله ذرقد، درغؤد خط اله فخ ميغيه ترصؤيم نه اله ثرديم، کرضس صرخؤيه يدد دو مرذؤم؟ دو يدد کرظه يره، دو يدد ذرظز يره.
 
ترخت درلس اله برظد مجز خط ترخت مؤن سرژه خط ثرزؤم: مرذؤم ذو ضؤه، درقيه فرضته دله دو فرشؤيه، مرذؤم ذو ضرژن نورژعشه صرخؤيه. کرقل مقس مغخه مقم، کرقل يدد صرلؤخه دو مرذؤم ذو ذرمؤيه اله ششد. برثؤته ظؤيم دو ضرژن؟ برثؤته ظؤيم دو ذرنيه اله شجته؟ ثرضيه درلس صرجه صرکن و ثرضيه درلس صرجه برگؤيه و ثرضيه درلس کرقل نه ترشؤن برثؤته ثرّؤ درلس. صرجه، کرقل مقس مغخه مقم. يره درلس مشيه اله ترسخا: مقم ترصؤيم نه دو. نورمس دو فرشؤيه ذرجؤشه، ثرّؤ مرظو دمه سرّس درمت؛ ثرّؤ ضؤه دو نورمس دو فرشؤيه ذرجؤشه. و اله ذرجؤشه درلس ذرچت فله لؤشه. خرخعيه دو فرشؤيه کرذؤئ لؤشه ثرضيه درلس صرجه ميظل؛ دو برشٔ مرفا برثه يار کرقل گت يره.
 
Remember this: only communion is possible.

 

 

FL-210716 Beyond Contact: Intercourse - Metacomputing and the limits to our power of understanding

 

FL-290813 Cognition Without Brain – Species Intelligence in Plants

 

FL-101113 Mind Vortex: Generating Thought without a Brain through XViS

Template Design by SkinCorner